//هوش هیجانی

هوش هیجانی (EQ) چیست؟ – نشانه ها و تست هوش هیجانی

اغلب هنگامی که صحبت از هوش به میان می آید، بسیاری از افراد چیزهایی از قبیل نمرات بالا در درس های مدرسه، رتبه های شاخص در کنکور یا المپیادهای مختلف و یا توانایی های ویژه در محاسبات ذهنی ریاضیات به ذهنشان متبادر می شود. این تصور البته می تواند ناشی از تصویر سازی رسانه ها باشد که افراد دارای چنین قابلیت هایی را به تصویر می کشند و آن ها به عنوان افرادی باهوش و ذکاوت معرفی می کنند. اما باید گفت که این یک تصور رایج و البته کاملا غلط است!!! این بدین معنا نیست که افرادی با تواناهایی خاص ذهنی و یا رتبه های برتر کنکورها و المپیادها، افراد باهوشی نیستند. بلکه بدین معنا است که آن ها، از یکی از انواع هوش برخوردار هستند که با نام اختصاری IQ یا ضریب هوشی شناخته می شود. با این حال، این همه و تنها معنای هوش نیست. هوش در انسان انواع مختلفی دارد و یکی از موارد مهم و قابل توجه آن، هوش هیجانی است.

هوش هیجانی  که به اختصار EI  نامیده می شود، توانایی درک، تفسیر، نشان دادن، کنترل، ارزیابی و استفاده از احساسات برای برقراری ارتباط با دیگران و همچنین ارتباط موثر و سازنده با آن ها است. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که هوش هیجانی برای موفقیت در زندگی مهمتر از IQ است. هوش هیجانی به عنوان یک توانایی، در بیان و کنترل احساسات و همچنین توانایی درک، تفسیر و پاسخ به احساسات دیگران نیز ضروری و حائز اهمیت است. از این رو و با توجه به تمایز میان IQ و هوش هیجانی، تاکید بر این نکته ضروری است که انواع مختلف توانایی های مرتبط با هوش، لازم و ملزوم یکدیگر نیستند و می توانند به صورت مجزا در فرد وجود داشته باشند. بنابراین ممکن است فردی با IQ بالا، فاقد هوش هیجانی بالا و توانایی برقراری ارتباط مطلوب و سازنده باشد.

هوش هیجانی

علائم و نشانه های هوش هیجانی

هوش هیجانی نیز مانند سایر توانایی انسانی، دارای علائم و نشانه هایی است که آن را به امری قابل تشخیص و اندازه گیری تبدیل می کند. برخی از نشانه ها و نمونه های کلیدی هوش هیجانی عبارتند از:

  • توانایی شناسایی و توصیف احساسات دیگران
  • آگاهی از نقاط قوت و محدودیت های شخصی
  • عزت نفس بالا و توانایی پذیرش خود
  • توانایی رها کردن اشتباهات و ترک آن ها
  • توانایی پذیرش و در آغوش کشیدن تغییرات (انعطاف پذیری)
  • حس کنجکاوی قوی، به ویژه در مورد احساسات وعواطف دیگران
  • توانایی همدلی و توجه به دیگران
  • توانایی نشان دادن واکنش مطلوب به احساسات دیگران
  • توانایی پذیرش مسئولیت اشتباهات
  • توانایی مدیریت احساسات در شرایط سخت

اجزای تشکیل دهنده هوش هیجانی

محققان بر این باورند که هوش هیجانی دارای چهار سطح مختلف شامل ادراک هیجانی، توانایی استدلال با استفاده از احساسات، توانایی درک احساسات و توانایی مدیریت احساسات می باشد. در ادامه به تشریح هر یک از این مولفه های چهارگانه می پردازیم:

ادراک هیجانی:

اولین گام در فهم احساسات، تشخیص دقیق آن ها است. در بسیاری از موارد، این تشخیص می تواند شامل درک علائم غیرکلامی مثل زبان بدن و حالات چهره باشد.

توانایی استدلال با استفاده از احساسات:

گام بعدی هوش هیجانی، شامل استفاده از احساسات به منظور ارتقای تفکر و فعالیت های شناختی است. احساسات می تواند به اولویت بندی آنچه که بدان توجه کرده و واکنش نشان می دهیم، کمک کرده و به مدیریت واکنش ها بپردازد.

توانایی فهم احساسات:

احساساتی که ما درک می کنیم می توانند دارای معانی گسترده ای باشند. اگر کسی احساسات خشمگینانه را ابراز می کند، ناظر باید علت عصبانیت فرد و معنای آن را تفسیر کند. به عنوان مثال، اگر رئیس شما عصبانی رفتار می کند، ممکن است به این معنی باشد که از کار شما ناراضی است، یا ممکن است به این دلیل باشد که صبح همان اتوموبیل او جریمه شده است یا اینکه با شریک زندگی خود دعوا کرده اند!

توانایی مدیریت عواطف:

توانایی مدیریت موثر احساسات بخش مهمی از هوش هیجانی و بالاترین سطح است. تنظیم عواطف و واکنش مناسب و همچنین پاسخ به احساسات دیگران، همه جنبه های مهم مدیریت هیجانی هستند.

چهار مولفه هوش هیجانی، دارای تریب سلسله مراتبی هستند و هر سطح حاکی از هوش هیجانی بالاتری است. به عنوان مثال، پایین ترین سطوح شامل درک و ابراز احساسات است، در حالی که سطوح بالاتر نیاز به مشارکت آگاهانه بیشتری دارد و تنظیم و مدیریت احساسات را شامل می شود.

تاریخچه هوش هیجانی(هوش عاطفی و هوش اجتماعی)

هوش هیجانی به عنوان یک اصطلاح تا حدود سال 1990 وارد زبان عامیانه نشده بود. علیرغم اینکه یک اصطلاح نسبتا جدید است، علاقه به این مفهوم از آن زمان به شدت افزایش یافته است. برخی از محققان پیشنهاد می کنند که هوش هیجانی را می توان آموخت و تقویت کرد، در حالی که دیگران ادعا می کنند که هوش هیجانی یک ویژگی ذاتی است.

در اوایل دهه 1930، روانشناسی به نام ادوارد تورندایک (Edward Thorndike)، مفهوم “هوش اجتماعی” (social intelligence) را به عنوان توانایی کنار آمدن با افراد دیگر توصیف کرد. در طول دهه 1940، دیوید وکسلر (David Wechsler)، پیشنهاد کرد که مؤلفه های مختلف موثر هوش، می توانند نقش مهمی در موفقیت افراد در زندگی داشته باشند.

در ادامه و در دهه 1950 مکتب فکری موسوم به روان‌شناسی انسان‌گرا ظهور کرد و متفکرانی مانند آبراهام مزلو (braham Maslow) توجه بیشتری را بر راه ‌های مختلفی که افراد می ‌توانستند قدرت عاطفی خود را تقویت کنند، معطوف کردند. مفهوم مهم دیگری که در توسعه هوش هیجانی پدیدار شد، مفهوم هوش های چندگانه بود. این مفهوم در اواسط دهه 1970 توسط هاوارد گاردنر (Howard Gardner) مطرح شد و این ایده را معرفی کرد که هوش چیزی بیش از یک توانایی واحد و کلی است. تا اینکه در سال 1985 اصطلاح “هوش هیجانی” برای اولین بار توسط وین پین (Wayne Payne) در پایان نامه دکتری اش مورد استفاده قرار گرفت. در سال 1987، در مقاله ای که در مجله منسا منتشر شد، کیت بیزلی (Keith Beasley) از اصطلاح “ضریب عاطفی” استفاده کرد.

در سال 1990، روانشناسان پیتر سالوی (Peter Salovey) و جان مایر (John Mayer) مقاله برجسته خود را با عنوان “هوش هیجانی” در مجله تخیل، شناخت و شخصیت منتشر کردند. آن ها هوش هیجانی را اینگونه تعریف کردند: «توانایی نظارت بر احساسات و عواطف خود و دیگران، تمایز قائل شدن بین آن ها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت افکار و اعمال خود». در سال 1995، مفهوم هوش هیجانی پس از انتشار کتاب دانیل گولمن (Daniel Goleman) با نام “هوش عاطفی: چرا می تواند بیشتر از IQ مهم باشد” رایج شد.

موضوع هوش هیجانی از آن زمان تاکنون همچنان مورد توجه عموم قرار گرفته و در زمینه‌ های خارج از روان‌ شناسی از جمله آموزش و تجارت اهمیت پیدا کرده است.

تست هوش هیجانی

در این جا به این پرسش می پردازیم که هوش هیجانی چگونه اندازه گیری می شود؟ شیوه های ارزیابی مختلفی برای اندازه گیری سطوح هوش هیجانی وجود دارد. به طور کلی، آزمون های مرتبط با اندازه گیری هوش هیجانی، به دو نوع آزمون های خود گزارش فردی (self-report) و آزمون های توانایی (ability test)، تقسیم می شوند.

آزمون ‌های گزارش فردی، رایج ‌ترین آزمون ‌ها و همچنین ساده ‌ترین آن ها، برای اجرا و اندازه گیری هستند. در چنین آزمون ‌هایی، پاسخ ‌دهندگان از طریق رتبه ‌بندی رفتارهای خود به سؤالات یا گویه ها پاسخ می ‌دهند. به عنوان مثال، در مورد جمله ای مانند “من اغلب احساساسات دیگران را درک می کنم”، پاسخ های مختلفی مانند مخالف، تا حدودی مخالف، موافق یا کاملاً موافق وجود دارد و افراد ممکن است پاسخ های متفاوتی درباره خود ارائه دهند.

از سوی دیگر، آزمون‌ های توانایی شامل پاسخ افراد به موقعیت‌ ها و سپس ارزیابی مهارت‌ های آن ها است. این دسته از آزمون ها اغلب افراد را ملزم می کنند که توانایی های خود را نشان دهند و سپس نتایج توسط شخص ثالث رتبه بندی می شود.

از جمله تست های معتبر و شناخته شده در اندازه گیری هوش هیجانی، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

تست هوش هیجانی Mayer-Salovey-Caruso (MSCEIT)، یک آزمون مبتنی بر توانایی است که چهار شاخه مدل EI مایر و سالوی را می سنجد. آزمون دهندگان وظایفی را انجام می دهند که برای ارزیابی توانایی آن ها در درک، شناسایی و مدیریت احساسات طراحی شده است.

پرسشنامه شایستگی عاطفی و اجتماعی (ESCI) بر اساس ابزار قدیمی تری به نام پرسشنامه خودارزیابی است و در آن افرادی که فرد را می شناسند، توانایی های او را در چندین شایستگی عاطفی مختلف رتبه بندی می کنند. این آزمون برای ارزیابی توانایی های اجتماعی و عاطفی طراحی شده است که به تشخیص افراد به عنوان رهبران قوی کمک می کند.

منابع آنلاین غیررسمی بسیاری وجود دارد که به صورت رایگان هوش هیجانی را بررسی می کنند.

تست هوش هیجانی

هوش هیجانی در زندگی فردی و اجتماعی

سطوح مختلف هوش هیجانی دارای آثار و ثمرات متعددی بر زندگی فردی و اجتماعی افراد است. از این جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

فکر کردن قبل از واکنش:

افراد باهوش هیجانی بالا، می دانند که احساسات می توانند قدرتمند، اما موقتی نیز باشند. هنگامی که یک رویداد احساسی بسیار سنگین رخ می دهد، مانند عصبانی شدن ناگهانی در محیط کار، واکنش هوشمندانه احساسی نیاز به مدتی زمان برای فکر کردن و پردازش دارد. این به افراد اجازه می دهد تا احساسات خود را آرام کرده و در مورد همه عوامل پیرامون بحث منطقی تر فکر کنند.

خودآگاهی بیشتر:

افراد باهوش هیجانی بالا، نه تنها در فکر کردن به احساسات دیگران خوب عمل می کنند، بلکه در درک احساسات خود نیز ماهر هستند. خودآگاهی، به افراد این امکان را می دهد که عوامل مختلفی را که به احساسات آن ها کمک می کند در نظر بگیرند.

همدلی برای دیگران:

بخش بزرگی از اثرات هوش هیجانی توانایی فکر کردن و همدردی با احساسات دیگران است. این همدردی اغلی شامل فکر کردن به این امر است که اگر در موقعیت مشابهی قرار داشتید، چگونه پاسخ می دادید. افرادی که دارای هوش هیجانی بالا هستند، می توانند دیدگاه ها، تجربیات و احساسات دیگران را در نظر بگیرند و از این اطلاعات برای توضیح اینکه چرا افراد آن گونه رفتار می کنند، استفاده می کنند.

افزایش کیفیت روابط:

افرادی با هوش هیجانی بالا، اغلب بیش از دیگران توانایی مدیریت روابط خود را دارند. زیرا بخش عمده ای از روابط بین فردی، از روابط دوستانه و خانوادگی گرفته تا روبط عاشقانه و کاری، همگی تحت تاثیر احساسات و عواطف قرار دارد و هوش هیجانی کمک می کند تا فرد بتواند ضمن مدیریت احساسات ود و ادراک احساسات دیگری، به برقراری روابط سالم و مفید بپردازد.

تمرین و تسلط بر هوش هیجانی(EQ)

بنابراین هوش هیجانی را می توان به روش های مختلف در زندگی روزمره به کار برد. چند روش مختلف برای تمرین هوش هیجانی عبارت است از:

  • توانایی پذیرش انتقاد و مسئولیت کارها
  • توانایی ادامه فعالیت بعد از اشتباه کردن
  • توانایی نه گفتن در زمانی که لازم است
  • توانایی به اشتراک گذاشتن احساسات خود با دیگران
  • توانایی حل مشکلات به روشی که برای همه مفید باشد
  • داشتن همدلی با دیگران
  • داشتن مهارت های شنیداری مطلوب
  • آگاهی کافی از دلایل و اهداف فعالیت هایی که انجام می دهید
  • قضاوت نکردن دیگران

در مقابل موارد بالا، مهارت ‌های هوش هیجانی پایین‌ تر می ‌تواند منجر به تعدادی از مشکلات بالقوه ای شود که بر حوزه‌های مختلف زندگی از جمله کار و روابط تأثیر بگذارد. برای نمونه افرادی که هوش هیجانی پایین تری دارند، بیشتر مشاجره می‌ کنند، روابط با کیفیت پایین ‌تری دارند و مهارت ‌های مقابله عاطفی نیز ضعیفی خواهند داشت.

علاوه بر اینکه پایین بودن هوش هیجانی می تواند معایب بسیاری داشته باشد، اما داشتن سطح بسیار بالایی از هوش هیجانی نیز می تواند با چالش هایی همراه باشد. برای مثال تحقیقات نشان می دهد که افراد با هوش هیجانی بسیار بالا ممکن است در واقع خلاقیت و نوآوری کمتری داشته باشند. همچنین افراد با هوش هیجانی بالا ممکن است از ترس آسیب رساندن به احساسات دیگران، در ارائه بازخورد منفی دچار مشکل شوند. تحقیقات نشان داده است که EQ بالا گاهی اوقات می تواند برای اهداف دستکاری و فریبنده نیز استفاده شود.

تقویت هوش هیجانی EQ

در حالی که برخی از افراد ممکن است به طور طبیعی دارای هوش هیجانی بالایی باشند، برخی شواهد نشان می دهد که این یک توانایی است و می تواند قابل توسعه و بهبود باشد. به عنوان مثال، یک پژوهش کنترل شده در سال 2019 نشان داد که آموزش هوش هیجانی می تواند توانایی های عاطفی را در محیط کار بهبود بخشد. باهوش بودن از نظر عاطفی مهم است، اما چه قدم هایی می توانید برای بهبود مهارت های اجتماعی و عاطفی خود بردارید؟ در اینجا چند تکنیک وجود دارد.

گوش دادن: اگر می خواهید بفهمید که دیگران چه احساسی دارند، اولین قدم توجه کردن و گوش دادن است است. برای گوش دادن به آنچه که مردم سعی دارند به شما بگویند، چه به صورت شفاهی و چه غیرکلامی، وقت بگذارید. زبان بدن می تواند معنای زیادی داشته باشد. وقتی احساس می کنید که شخصی احساس خاصی دارد، عوامل مختلفی که ممکن است در ایجاد آن احساس نقش داشته باشند را در نظر بگیرید.

همدلی کنید: درک احساسات بسیار مهم است، اما شما همچنین باید بتوانید خود را به جای دیگران بگذارید تا دیدگاه آن ها را به درستی درک کنید. همدلی با افراد دیگر را تمرین کنید. تصور کنید در موقعیت آن ها چه احساسی خواهید داشت. چنین فعالیت ‌هایی می ‌توانند به شما در ایجاد درک عاطفی از یک موقعیت خاص و همچنین توسعه مهارت‌ های عاطفی قوی ‌تر در بلندمدت کمک کنند.

تامل کنید: توانایی استدلال با استفاده از احساسات بخش مهمی از هوش هیجانی است. در نظر بگیرید که چگونه احساسات شما بر تصمیمات و رفتارهای شما تأثیر می گذارد. وقتی به این فکر می کنید که دیگران چگونه پاسخ می دهند، نقشی را که احساسات آن ها بازی می کند، ارزیابی کنید. چرا این شخص چنین احساسی دارد؟ آیا عوامل نادیده ای وجود دارد که ممکن است به این احساسات کمک کند؟ چگونه احساسات شما با آن ها متفاوت است؟ با بررسی چنین سؤالاتی، ممکن است متوجه شوید که درک نقشی که احساسات در نحوه تفکر و رفتار افراد ایفا می کنند آسان تر می شود.

2023-03-07T15:33:31+03:30توسط |دسته‌ها: روانشناسی|بدون دیدگاه

دیدگاه خود را بنویسید

Open chat
24ساعته پاسخگوی شما هستیم