برخورد با خیانت زن 

خیانت قابل بخشش نیست مخصوصا اگه دلیل خیانت تنوع طلبی جنسی شخص باشه، اما چون تقریبا تمام زنها داشتن تنوع جنسی رو انکار میکنن، این دلیل خیانت معمولا پنهان باقی میمونه.

سلام خانم دکتر
من با یک خانمی میخوام ازدواج کنم که گذشته تلخی داشته
مثلا پسر خاله ایشان ایشان رو مورد تجاوز قرار داده و به بکارت ایشان سدمه زده
ایشون با چندین نفر دیگه هم رابطه داشته البته از طریق مجازی نه جنسی
حالا من خیلی به ایشون مشکوکم و‌نمیتونم با خودم کنار بیام
اگر ازدواج هم میخوام بکنم چون واقعا عاشقش هستم
من تمام گذشتش رو فراموش کردم اما با پنهانکاری هاش اصلا نتونستم کنار بیام چرا که خیلی دروغ هم میگه
درکل من عاشقشم و نمیخوام لطمه ای به رابطه ما بخوره
ازتون میخوام کمکم کنید
سپاس فراوان از محضر حضور سرکار خانم دکتر درویشی رو دارم
ممنونم یا حق

سلام من یک پسر ۳۳ساله هستم ۸ساله که ازدواج کردم الان ۲تا بچه دارم راستش همسرم چند سال پیش موقعی که نامزد کرده بودیم با یک پسر عوضی رابطه داشته و بهم خیانت میکرده اوایل عقدمون..وقتی فهمیدم داغون شدم و عقدو بهم زدم و همه چیو به خانوادش گفتم ولی خودشو خانوادش دست بردار نبودن از من و بهم میگفت خلط کردم اشتباه کردم منو ببخش .و بعد از مدتی بخشیدمش..الان بعد از این ۸سال هر روز به خیانتش فکر میکنم تمام زندگی من شده این خانم و خیانت هایی که به من کرد.همیشه وقتی زنمو نگاه میکنم اونو با یه آدم دیگه درحال خیانت تصور میکنم تمام زندگیم شده کارای اون.لطفن کمکم کنید دارم از زندگیم از بچه هام از همه چی غافل میشم چیکار کنم حالم خوب بشه و این افکار مخرب به سراغم نیاد؟؟؟

خانم دکتر مقاله کاملی بود و واقعا ازش بهره بردم ولی من بعنوان یک پدر جوان که به خودم و بچم خیانت شده هرچقدر تلاش میکنم درگیر افکار پوچ نشم نمیتونم واقعا سخته کسی که پاره تنت میدونستیش یروزی توی آغوش کسی دیگه باشه و براش ناز کنه واقعا مگه انسان نباشه تحمل کنه

با سلام
من دو سال پیش از رابطه خانمم با یه مرد اتفاقی آگاه شدم.اونم از طریق پیامکهایی که مرده فرستاده و تو لیست پیامهای مسدودی گوشی اومده.خانم من اختلال دو قطبی داره و ریتالین مصرف میکنه.در حالی که من قرصاشو بموقع براش میخریدم خودش انکار میکنه و میگه اون مرده فقط برا من قرص میخریده و رابطه ای بین ما نبوده.ولی برا من باورش خیلی سخته چون تو پیامکها نشونه ای هست که همسرم هم به این رابطه رضایت داشته.من واقعا موندم چیکار کنم بعضی وقتها بخاطر پسر چهار ساله ام میگم تحمل کنم ولی بازم فکر خیانتی که کرده منو آزار میده.چون علیرغم اینکه میگه رابطه ی جنسی بین ما نبوده ولی من نمیتونم باور کنم .چون تناقض تو حرفاش هست.

سلام خانم دکتر ممنون متن که نوشته ی
من شخص خارجی استم درایران سه ساله مهاجرم اما تازه گی به خانومم شک کردم که میخواهد خیانت کند ی دوختر ۲ ساله ازش دارم الان ۲ماه است درتلاشم موفق شوم که این شک را برطرف یا به واقعیت بیرسوم نشد لطفا ممنون میشم خانم دکتر یا خواننده این متن به من راهنمای کنید
ازشما دوست عزیز که این متن را میخانی خواهیش میکنم که تا درتوان داری به دوستان خود ترویج کنیم که حتی درصورت فرصت انجام خیانت بخاطر هوس نیم ساعته زندگی ان بدبخت که برای در آوردن نون حلال واسی ان خیانت کار است،خراب نکنیم

سلام .
من ۸ سال ازدواج کردم زنم در زمان عقد با یه نفر در ارتباط بود البته متوجه شدم ارتباط جنسی بینشون نبوده بخشیدمش .
اما بع د از ۸ سال دوباره متوجه رفتار مشکوکش شدم و متوجه شدم با یک آقای دیگردر ارتباط هست و رابطه داره و یک نفر دیکه هم پیامکی در ارتباط هست و برای من طلسم مرگ زودرس گرفته منم تمام چیزایی که براش خریدم ازش پس گرفتم زمینو ماشینو خونه طلا و فقط یه دست لباس دادم بهش فرستادمش خونه مادرش . الان میگم بیا طلاق بگیریم دیگه جواب نمیده . میتونم خودم غیابی طلاقش بدم ولی نمیخوام مهریه بدمش . چون لیاقت نداره . ضمنا ۳ ماه از این قضیه میگذره و من اصلا دلم براش تنگ نشده و واقعا دیگه علاقه ای ندارم بهش . فقط هنوز خشم دارم و احساس خیلی بدی دارم یجواریی دلم خنک نشده

من زنم رو دوست دارم میپرستمش ولی اون ….. اما حالا میدونم واقعا پشیمونه و حاضره بمیره ولی این خفت رو نداشت الان با سه زچه چکار کنم اون از ۴۰ تا ۴۵ سالگی خیانت کرد الان۴۹ سالشه منم ۵۲ سالمه فقط میخوام بدونم چطوری درون خودمو ساکت کنم و این مدت رو از حافظه ام پاک کنم مرسی وممنون

زن حائن باید نابود بشه تا همیشه راحت بشی
هیچ راه حل دیگه هم نداره

من خانوم خودرا درحال رابطه با مردغریبه باچشم مستقیم خود دیدم الان فرزند ۳ساله دختر دارم حال مرا راهنمایی کنید چکار کنم جدا شوم یا برای بازگشت اون تلاش کنم

سلام . من 11 سال ازدواج کردم. دو تا بچه دارم. از همون اول به خاطر ظاهر زنم علاقه ای به او نداشتم گفتم شاید اخلاقش خوب باشه که دیدم اصلا اون طوری که فکر می کردم نبود. خلاصه به چند روانپزشک مراجعه کردیم و آخرش گفتند طلاق بگیرید. اما ما ادامه دادیم و بچه دار هم شدیم. خیلی کم پیش اومده تو سکس با همسر بخاطر حضور وی ارضا شده باشم فکرم جای دیگه هست و به چیز دیگه ای فکر می کنم تا ارضا شوم. الان یک سال هست عملا ارتباطی نداریم و یک بار به زنم گفتم اگه تحمل این شرایط سخت هست طلاق بگیریم. حدود 6 ماه هست ظاهرا با مردی در ا رتباط هست و به بهانه های مختلف بیرون می رود و دروغ می گوید و انکار می کند. ایشون کارمند هم هستند. نمی دونم چکار کنم طلاق بگیریم با دو فرزند یا با همین وضعیت ادامه دهم.
از استرس و فشار به مرز جنون رسیده ام. در ضمن وضعیت کاری خوبی هم ندارم و از همه طرف فشار داره ما را خرد می کنه.

شما اول روح رو ثابت کنید ،بعد دنبال شرایطش بگردید

دیگاهاتون بوی غربی ها رو میده یعنی چی خیانت بشه و منطقی نگاش کنی نه به هیچ وج هر کسی دربرابر هر کاری میکنه خودش مسئول خیانتم به یک باره اتفاق نمیفته پس این حرف ها چرتد که بر هورد منطقی باید کرد بدترین و شدیدترین برخورد باید اننجام بشه در زمان مناطب و مکان مناسب

به عقیده من تنها چیزی که قابل بخشش نیست خیانت چون آزمون وخطانداره اگرگذشت کنی خیلی راحت میگه سری قبل مگه چه غلطی کرد اینبارم روش پس برای خودت واگر بچه ایی درکاره ارزش و احترام قائل شو واین غده سرطانی رو هر چه زودتر بکن بندازتوچاه مستراح سیفونم بکش

به من به بدترین شکل ممکن خیانت شده که داستانش رو بگم سر همه سوت میکشه همسرم بخاطر دوست پسرش ۱۱۰ میلیون طلا فروخته داده بهش بدونه هیچ و پوچ در اوج زندگیش که همچی داش حتی چند ماه قبل خیانت براش یه ماشین صفر ۶۰۰ میلیونی خریده بودم و هر خوبی ای که شما فکرش رو بکنید بهش میکردم حتی کارتم با پول فراون دستش بود هرچی دلش میخواست میتونست بخره به یه نفری که از دزیده بود بهم خیانت کرد رابطه اشون تقربا ۷۰ روز به طول انجامید که کل داستان لو رفت پیشم نزاشتم کسی بفهمه ماشینو ازش گرفتم تمام مهریه رو تو دفترخونه بهم بخشید و الان به عنوان کسی که هیچی تو زندگی نداره مادر بچه هام هست زمانی تمام عشق و زندگی من بود و بهش عمیقا اعتماد داشتم خیانت نکنید که بدترین ضربه رو به روح و روان ادم میزنه من از لحاظ جسمی و روحی در لول بالای قرار دارم چند خودرو آپارتمان مغازه از لحاظ مادی واقع غنی هستم از لحاظ جسمی با ۱۸۵ قد ۸۸ کیلو وزن و چهره ای جذاب و دنشین البته بگفته اطرافیان و تا این لحظه هیچ خیانتی به همسرم نکرده کرده بودم و کلا وفادار به عشقم بودم

سلام وقتتون بخیر
من پسری ۲۹ ساله ام زنم ۲۱ سال سن داره اوایل دز دوران نامزدی جون بدون من نداشت میرفتم بهش سر بزنم میخواستم برگردم نمیذاشت زمین و زمان و بهم می‌ریخت ک پیشش بمونم عقده عروسی کردیم همه چی خوب بود دنبال زندگی بود تا اینکه از شهرستان اومدیم تهران برا زندگی کم کم زنم نسبت ب من سرد شد هر روز دعوا راه مینداخت یکسره سرش تو گوشی بود رابطه زناشویی نمی‌کرد ب بهونه مریضی کار ب جایی رسید از اطرافیان حرف می‌شنوم ک زنت با گوشی فارسی صحبت میکنه چون ما همیشه زبان مادری حرف می‌زنیم فارسی حرف زدن نشونه دوست غریبه ست . بعد یه مدت خواهرم زنگ زد گفت زنت داره با یکی یواشکی پیام میده من پیام‌پیاماشو دیدم دیگه بهم ریختم زنم به بهونه دکتر از تهران میرفت کرمانشاه نمیذاشت من باهاش برم میگفت کارم طول میکشه از کارت جا می مونی خلاصه از کرمانشاه برگشت منم شک کل وجودمو گرفته بود داداشم زیاد تو برنامه هک و این چیزا بود ازش کمک خواستم یه برنامه ای بهم بده من بدون اینکه زنم بفهمه گوشیشو هک کنم خلاصه برنامه‌ رو روی گوشیش نصب کردم خودم میرفتم اسنپ دیگه هرچی زنگ و پیام هرکاری می‌کرد برام می اومد تا اینکه با یه شماره ای حرف می‌زد رفتم مکالمه رو گوش دادم دیدم با یه پسر صحبت میکنه میگه چطوری عشقم فدات بشم تو زنگ نزنی بذار خودم زنگ میزنم کسی متوجه نشه اون پسر حرامزاده هم میدونست دختر متاهل حتی احوال منم می پرسید اومدم خونه چیزی بهش نگفتم شب انقد اعصابم داغون بود داشتم میمردم یه قلیون گذاشتم داشتم میکشیدم یهو از خواب بیدار شد گفت چته چرا رنگت پریده چرا انقد عصبانی هستی گفتم هیچی خوابم نمیبره دختر یه بویی برده بود یهو باهوش شروع کرد حرف زدن گفت دیدی خودتو بدبخت کردی بیچاره شدم یهو شروع کرد ب گریه کردن یه جوری گریه میکرد انگار باباش مرده بود تا اینکه فردا اومدم خونه گفتم این پسره کیه باهاش حرف میزنی سریع گفت بخدا میدونستم سر این ناراحتی بخدا این شماره مزاحم مامانم شده مامانم شمارشو داده ببینم کیه گفتم اول مادرت بیجا کرده مگه صاحب نداره بعد ب تو شماره داده چرا بامن حرف نزدی بگی این شماره مزاحم مادرم شده میخوام بدونم کیه چرا کتمان میکنی تو ک میدونی من آشنا دارم شماره رو بدم همه اطلاعات طرف رو بدست میارم چون قبلا مزاحم داشتیم من سریع یارو رو پیدا کردم گوشیو برداشتم ب باباش زنگ بزنم بگم بیا دخترتو ببر سریع زنگ زد ب مادرش گفت مامان اون شماره بهم دادی مزاحمت بود گفتی ببین کیه الان باهاش حرف میزنم رضا فهمیده فکر میکنه من باهاش رابطه دارم در اصل مادرش بی خبر بود اینارو بهش گفت یعنی من گیر کردم توهم ادامه این حرف منو بگو بازار قسم و قران خودش و مامانش ک این مزاحم بوده دختره قرآن رو آورد گفت ب این قرآن دیگ اینکار رو نمیکنم ببخش میدونم اشتباه کردم گفتم چقده با پسره حرف میزنی گفت دوماهه گفتم خوب این مدت که باهاش بودی انقده باهاش صمیمی هستی الان پسره کیه اهل کجاست گفت بخدا هیچی نمیدونم خلاصه من بخاطر زندگیم رو این مسئله چشم پوشی کردم تا اینکه نزدیک عید شد خواستیم بریم شهرستان زنم پول خواست بره آرایشگاه بهش دادن رفت بعد رفتیم شهرستان یه روز رفتیم روستا کمک داداشام برا کشاورزی زنگ زد گفت من میخوام برم آرایشگاه گفتم درجریان باشی منم دیگه فکرم به این نرسید زنم تهران رفته آرایشگاه دوباره بره چیکار کنه خلاصه عید تموم شد اومدیم تهران دیدم زنم باز دعوا و بهونه گیری هاش شروع شد میگفت تو از من بزرگتری من تورو دوست ندارم من از تو بهترم و… تا اینکه دعوا راه انداخت منم یکی زدم تو گوشش سریع زنگ زد باباش این منو گرفته زیر مشت و لگد من میخوام بیام باباش زنگ زد تهدید کردن خلاصه زنم رفت خونه باباش بعد ک خانواده ام رو در جریان گذاشتم آبجیم گفت شهرستان اومدید بادختره رفتیم بازار زنت داشت با یکی حرف میزد همش آدرس میداد که همو ببینن منم گفتم رضاست شوهرت گفت نه تا اینکه شک کردم و فهمیدم یه پژویی داره دور ور دختره چرخ میخوره بعد اون روز بهت زنگ زد بره آرایشگاه ساعت ۳ رفت ۵ برگشت بهش گفتم تو ک ارایش نکردی گفت آرایشگاه بسته بود دیگه زنم رفته بود خونه باباش بعد زنم به باباش گفته بود شوهرم کار نمیکنه پول نداریم از این حرفا اونم نمیدونست دخترش بخاطر رابطه با یکی از زندگیش دل سرد شده منم زنگ زدم عموی دختره گفتم زنم بخاطر این کارا زندگیشو ول کرده با یکی در ارتباط بوده عموش رفت پیشش بهم زنگ زد گفت این حرفا درست شوهرت میگه گفت آره ولی مزاحم بوده خواستم ببینم کیه بهش گفتم من یکبار بخاطر قرآن بخشیدمش ولی اومده شهرستان دزدکی رفته سرقرار منم یه دستی زدم گفتم یکی رو فرستادم دیده با یه پسری قرار داشته ماشین پژو داشته دختره گفت آره رفتم خواستم ببینم اون پسره کیه دیگه باهاشون اتمام حجت کردم گفتم این دختر بشه دختر امام حسین من دیگه نمیخوامش به باباش بگو زودتر بیا توافقی طلاقش بدم عموی دختره هم رفت بابا

پدر زنم صحبت کرد و روشنش کرد که دخترش رفته دنبال یه پسر دیگه و اقرار کرده ی بار بخشیده دخترتو ولی بازم دزدکی رفته سر قرار الان شوهرش میگه بیا طلاقش بدیم .
زندگی من تو این مرحله مانده و هنوز هیچ حرفی از طرف خانواده دختر نشنیدم ولی دختره خودش زنگ میزنه میگه گوه خوردم غلط کردم اشتباه کردم میخوام بیام سر زندگیم گفتم گوه خوردی رفتی دوراتو زدی دیدی کسی ب جز من بدردت نمیخوره داری اینجوری میگی خب الان بگو پسره کیه که رفتی سر قرار تو ک میری قرار میدونی پسره مال اون شهر که زود میاد سرقرار وگرنه توکه نمیدونی پسره کیه چرا زنگ میزنی قرار میزاری بازم گفت نمیشناسم گفتم ببین تو ک حاضر نیستی اسم اون پسره رو هم بگی ببین چقد خاطرشو میخوای ک حتی حاضری بخاطرش زندگیت ازهم پاچیده بشه خلاصه الان خونه باباش منم میخوام طلاقش بدم دختره هم باهاش حرف زدم به همه چی اقرار کرده و صداشو ضبط کردم و چندتا عکس از تماس هایی که با پسره داشته رو دارم خیلی زیاد شک دارم رابطه جنسی داشته یانه ولی با این همه پنهان کاری مطمئنم رابطه هم داشتم فقط منتظرم طلاقش بدم
الانم شماره پسره رو دادم تا اطلاعاتش رو بهم بدن نمیخوام درگیر این مسئله بشم ک پسره رو بکشم چون زنم ارزششو نداره فقط میخوام بدونم کیه و به پدرزنم بگم کیه حالا اگه درگیری هم پیش بیاد اونا توش بیفتن نه من
زندگیم جهنم واقعی شده خداکنه هیشکی شریک زندگیش بهش خیانت نکنه آخه مگه چی برات کم گذاشتم این بلا رو سرم میاری خدا از آدم خیانت کار نگذره

سلام اکثر آرایشگرها زن خیانتکارن ودروغ گو.من هم همین مشکل پیش اومده برام ثابت شده ولی قسم میخوره که من آدم درستی ام.ادم خنده اش میگیره .فقط طلاق بهترین راهه .تا خود خیانتکار چوبش رو یه روز میخوره .با امثال مثل خودش باشه ..

منو همسرم عاشق هم بودیم در دوران قبل ازدواج بهم رسیدیم.اوایل خیلی عاشقم بود هیچ کس وجود نداشت اسم منو بیاره.منم سنم ۱۹ سال بود ازدواج کردم.بچه ۱۹ سال نه میدونه زن چیه نه میدونه زندگی چیه.همش منو نمیزاشت بخابم میگفت باهام حرف بزنیم عشق بازی کنیم.ولی من متاسفانه بچه بودم و هیچ درکی از زندگی نداشتم.بیشتر اوقات ازم محبت میخاست ولی من به خاطر اینکه صبح ساعت ۳ ونیم‌میرفتم سر کار در دوران نامزدی واقعا خسته بودم نای بیدار بودن شبا رو نداشتم.ولی زنم که ۱۵ سالش بود محبت میخاست ازم چون تو خانواده ی بود هم از نظر مالی ضعیف بودن هم عقده محبت داشت.من به خاطر خوابم همیشه میزدمش که بزرگترین اشتباه زندگیم رو انجام میدادم.اون بعد ۸ ماه نامزدی هم عاشقم بود هم کمبود محبت داشت و هم بچه بود.که اشتباه کرد با یه ادم تو مجازی که از استان دیگه بود پیام میداد.من فهمیدم حتی خانوادم پشت زنم بودن میگفتن تو باعث این به این روز افتاده.واقعا زن خوبی بود من خودم باعث شدم اون به بدترین زن تبدلیش کردم.کسی که بند بند وجودش بودم به خاطر رفتارهای بچگانم که چون بر میگرده به کم سن بودنم بود اونو تبدیل کردم به یک زن خیانتکار که عقده کل وجودشو گرفته.یه بار خیانت ازش دیدم بخشیدمش در مشهد حرم امام رضا توبه کردش.ولی چون زنی که خیانت بکنه یه بار درس نمیشه و بعد ۴ سال توبه دوباره هم خیانت کردش ولی این سری من نفهمیدم خودش نمیدونم عذاب وجدان گرفت هرچی خودش درخواست طلاق دادش ازم طلاق گرفت تفاهمی.من بعد طلاق فهمیدم دوباره بهم خیانت کرده بود قبل طلاق.من از نظر دوستداشتن عاشقش بودم ولی ابراز کردن بلد نبودم که مشکل ۹۰ درصد مردا کشورمون است که ابراز کردن بلد نیستم.هم ازش بدم میاد هم عاشقشم.و عذاب وجدان دارم که من باعث شدم یه زن به راه کج کشیده شده.اخه مادر زن من فرشتس که بگم مادرش اونو بد ترییت کرده باشه.نه من مقصر اصلی خودمو میدونم ادم نباید تو سن زیر ۳۰ سال ازدواج کنه چون باید یه مرد بفهمه زن کیست احترامش چیست وهم زن در سن۲۸ سالگی پخته باشه.فقط دختر ۸ سالم بدبخت شدش به خاطر افکار پوچ و ضعیف من و مادرش.البته خانوادم هنوز هم پشت خانم من هست حتی طلاق گرفته میگن تو مقصری اون بچه بود ۱۴ سالش بود ولی منم بچه بودم ازدواج تو سن پایین اشتباه بزرگیه